اعتماد به نفس در شمشیربازی
حالم خوب بود. من سه سال از عمر خودم را برای چنین روزی هزینه کرده بودم، دو هفته در اردو آمادگی صرف کرده بودم (و برای مدتی از شمشیربازی فاصله گرفته بودم تا ذهنم را آسوده کنم) و درست یک روز قبل از اینکه من و هم تیمی هایم برندة مسابقات تیمی بشویم، من مطمئن بودم که کسی نیست که من نتوانم او را ببرم، البته به شرط اینکه بهترین بازی خود را بکنم. من یقین داشتم که می توانم در این مسابقه برنده شوم. ضمن اینکه می دانستم که در عین حال ممکن است آن را ببازم – بنابراین باید مراقب می بودم تا بین اعتماد به نفس صحیح و اعتماد به نفس بیش از حد به تعادل برسم – اما به هرحال، مطمئن بودم که می توانم این کار را انجام دهم.
آخرین دیدگاهها